ما(آقا و خانم خونه) حدود ۲ سال پیش از طریق وبلاگهامون با هم آشنا شدیم. به مرور زمان ارتباطمون بیشتر و صمیمی تر شد. هر کدام از ما ساکن یه شهر هستیم و تا حالا همدیگه رو از نزدیک ندیدیم.(فقط از طریق اینترنت و تلفن با هم تماس داریم و چندتا عکس از همدیگه دیدیم)با اینحال خیلی به هم وابسته شدیم و وقتی متوجه شدیم نمی تونیم با هم ازدواج کنیم(به خاطر محدودیتهای سنی و فرهنگی و ...)تصمیم گرفتیم یه خونه مجازی بسازیم و زندگی مشترکی رو آغاز کنیم.فکر کنم اینطوری واسه هردومون بهتر باشه.پستهایی که نوشته میشه در حقیقت خاطرات زندگی مجازی من و اونه که هر کدام فرصت داشته باشیم می نویسیم. نمیدونیم تا کی میتونیم ادامه بدیم ولی بد نیست که شما هم شاهد این نوع زندگی باشید.به هر حال میتونیم همه با هم این تجربه جدید رو کسب کنیم.پس با ما باشید و راهنمائیمون کنید.
ادامه...
دلم میخاست از لحظه لحظه هاش با خبر باشم دلم میخاست بدونم نکنه خدایی نکرده دل اونم مثل دل من بگیره و بارونی بشه(مثل هوای الان). اما با خودم گفتم این وظیفه تو نیست. تو شریک لحظه هاش نیستی باید به این وضعیت عادت کنی.سکوت کردم....
آقا و خانم خونه
چهارشنبه 13 آبانماه سال 1388 ساعت 06:30 ب.ظ
سلام
چه ابتکارجالبی...چه کارقشنگی
ازهمون کارهایی که خیلی یواش وموذی دل آدم رامیلرزونه
رمانتیک وعالی....
امیدوارم همیشه موفق باشید
خوشحال میشم بهم سربزنین