من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

تقدیر و تشکر

امروز 22/10/88

این گلهای زیبا به خاطر همه خوبیها و محبتهای بی دریغ 

 همراه با عشق تقدیم به عزیزم، خانم خونه. 

                    

 دوستت دارم عزیز مهربونم ... 

سر درد آقای خونه.........

امروز از صبح تا حالا  آقای خونه سرش درد میکنه. بمیرم برات نفسم. دل تو دلم نیست کاش زودتر حالش خوب بشه. اصلا تمرکز واسه درس خوندن ندارم. 

دردت به جونم عزیزم. زودتر خوب شو.

 طاقت ندارم عشقم درد بکشه.  

             

من برگشتم

امروز۱۴/۱۰/۸۸ 

بالاخره بعد از مدتها دوری از خونمون ،‌امروز موفق شدم برگردم. 

مدتی بود که رفته بودم ماموریت کاری و بعدم که مشکلات زندگی و از این جور حرفا.... 

می بینم که خانم خونه این مدت خیلی فعال بوده و چند تا دوست جدیدم به جمعمون اضافه شدند. خداییش من حال می کنم از اینکه دوستای خوبی پیدا کردیم.  

دیروز خانمی از کار زیاد خونه گلایه داشت . نه اینکه تنبل باشه ها،‌ نه عزیزم امروز دو تا امتحان داره. واسه همین مجبور بود هم به کارای خونه مامانش اینا برسه و هم درس بخونه. دیشب تا پاسی از شب داشت درس می خوند.منم سعی کردم کنارش بیدار بمونم تا احساس خواب آلودگی نکنه ولی انقد خسته بودم که همون سر شب از پا افتادم. 

فکر کنم الان که دارم این پستو می نویسم سر جلسه امتحان باشه. امیدوارم موفق و سربلند بیرون بیاد.در ضمن جهت اطلاع همه بگم که خواهش خانمی (که توی پست قبل بهش اشاره کرده بود)پذیرفته شد و در حال انجام شدنه.(چه کار کنم خب، مگه من چند تا خانمی دارم؟ خودشم خوب میدونه که چقدر واسم عزیزه.) 

خانمی خسته نباشی....

بخاری........

دیشب لوله بخاری اتاقم در اومده بود. آقای خونه خیلی رو این موضوع حساس شد و مستقیم به مردن من اشاره کرد. منم که دیدم خیلی خوشش میشه. بخاری و روشن نکردم و تا صبح قندیل بستم.  تا اخر شب وقت داره خاهش منو قبول کنه وگرنه امشب بخاری و روشن میکنم تا..........(خدا نکنه)!  

دیشب شب خوبی بود.بعد از ۱۰ روز......... کلی با هم گفتیم و خندیدیم.  میدونم اونقدر مهربونه که خواهشم و قبول میکنه و نمیزاره بلای جونش از دست بره.  

اقا ی خونه  

 

عاشورای حسینی........

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین   

  

  

  التماس دعا.........