من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

دل آشوب

تو دلم آشوب بود. حس کردم قراره یه خبرایی بشه.حدسم درست بود.قبل از اینکه بپرسم خودش همه چیز و گفت. دروغ چرا؟ خیلی ناراحت شدم. باورم نمیشه هر روز دارم ازش دورتر میشم.... 

 

مبارک عزیزم....

حقمه!

بی مقدمه و با طعنه میگه: منم خوبم از احوالپرسیهای شما .

میگم: گوشیم ویروسی شده.خودمم قاطی کردم. درگیر خرید واسه مراسمم هستم.دیگه دارم کم میارم.اصلاْ من زن نمی خوام 

میگه : حقته.باید بکشی. 

میگم: چرا؟! 

میگه: همیشه تو نامهربون بودی حالا یه بارم من نامهربون میشم. 

میگم: عاشق همین ناز کردناتم.بمیری عزیزم.دوست دارم بلای جونم!!! 

میگه: (نه دیگه هیچی نگفت) 

یا واقعاْ قهر کرده یا اینکه اس ام اس بهش نرسیده.ترجیح میدم اس ام اس نرسیده باشه.بهتر از اینه که قهر کنه.

فقط به خاطر تو

بعد از مدتها بالاخره تونستم با آقای خونه حرف بزنم.خیلی دلتنگه خودش و صدای قشنگش شده بودم. به یاده قدیم کلی حرف زدیم و خندیدیم .میگفت وقتی میام تو خونمون دلم میگیره. منم بخاطر اینکه دل عزیزم نگیره قالب و عوض کردم. امیدوارم خوشش بیاد. 

خوشحالم از اینکه همیشه به یادمه و به اندازه قبل دوستم داره. منم خیلی دوستش دارم. و میتونم به جرات بگم عشقی که بین من و عزیزم هست یه عشق پاک و مقدسه و ما به این رابطه عمیق قلبی و احساسی احترام میزاریم.