امروز دوشنبه ۲/۹/۸۸
بالاخره امروز با کلی قسم و التماس تونستم خانمی رو راضی کنم که در مورد مشکلش حرف بزنه.اینطور که من متوجه شدم همچین مشکل بزرگی هم نیست. فقط خانمی خیلی حساس شده و داره از کاه کوه میسازه. طی این مدت درباره مشکلش با هیچکس حرفی نزده بود. حتی با خونوادش.
با اینحال سعی کردم دلداریش بدم و با حرفام کمی آرومش کردم.
بهش گفتم کمی قرآن بخونه تا دلش آروم بشه. گفتم با توکل به خدا میشه کوه رو جابجا کرد چه برسه به این مشکل کوچیک.
ازش قول گرفتم که بره به جنگ مشکلش و اونم با تردید قبول کرد.
از خدا می خوام هر چی زودتر مشکل خانمی رو حل کنه تا دوباره خونمون گرم بشه.
شما هم واسش دعا کنید.
سلام عزیزانم حال شما خانمی خب حق با اقای خونس به اون نگی مشکلتو می خوای به کی بگی اقا به این مهربونی چرا درد دلتو بهش نمیگی من که موندم یعنی مشکلت چی می تونه باشه عزیزم
ایشالا زودی حل میشه
بابا دو روز دنیا رو با مشکلایی که فقط اسمشون مشکله خرابش نکنین....حیف نیست؟!
ضمنا خانوم خونه آقای خونه خوب راهنمایی کرده ها
اگه واقعا و قلبا به خدا بسپاری حتما حل میشه
اینو بهت قول میدم
خدا که قربونش برم بد بنده هاش و نمیخواد این ماییم که گاهی بد تعبیر میکنیم عزیزم
ایشالا زودی مشکلات حل میشه و شاد و خندون میشین
راستی لینک شدین :))