-
یادم تو را فراموش
یکشنبه 14 تیرماه سال 1394 10:55
راستی تولدم مبارک پیرمرد ================================== ا وا مگه تولدته؟! به خدا یادم رفته بود. با اینحال مبارک باشه. چه کار خوبی کردی پست گذاشتی.
-
چه بزرگ شدیم، نه؟
یکشنبه 15 بهمنماه سال 1391 08:58
سلام خانمی یکی دو روزه که نمی دونم چرا اینقدر دلم هواتو کرده. خدا رو شکر این کلبه رو داریم که بیائیم خودمونو تخلیه روانی کنیم. امروز نشستم کلی از پست های قبلی رو خوندم و رفتم تو عالم مجردی. عالمی که دیگه تکرار نمیشه. روزهایی دست نیافتنی. وقتی یادم میاد که هر دوتامون متاهلیم خوشحال میشم. این خیلی خوبه که حسابی درگیر...
-
به یاد گذشته
چهارشنبه 22 آذرماه سال 1391 09:20
سلام الان چندین ماهه که خانومی رفته سر خونه و زندگیش. منم که حسابی درگیرم. گاهی وقتا از طریق کامنت از حال همدیگه با خبر میشیم. خدارو شکر وضع هر دومون خوبه و راضی هستیم. همونطور که قبلاْ هم گفتم ما این خونه رو حفظ کردیم که گاهی بهش پناه بیاریم و فارغ از زندگی واقعی یه احوالی از هم بپرسیم. همین . قابل توجه اونایی که می...
-
یه خبر فوق خوش
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1390 08:31
بالاخره خانم خونه هم رفت خونه بخت. خدا رو شکر که دعاهام نتیجه داد. البته بماند که چقدر حرصم داد تا تونست بهترین خواستگارو انتخاب کنه. اوایل یه جورایی داشت اشتباه می رفت. نمی دونم چی شد که سرش به سنگ خورد و حواسشو جمع کرد. به هر حال الان دیگه خانمی وارد زندگی مشترک شده. امیدوارم که خوشبخت و سعادتمند بشند. حالا دیگه هر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 09:53
سلام به اقای خونه. امیدوارم که حالت خوبه خوب باشه و زندگی به کامت باشه. چیزی ندارم بگم جز اینکه هر وقت میام اینجا یاد خاطرات شیرینمون میفتم و دلم حسابی برات تنگ میشه. دلم میخاست روزای خوش قبل تموم نمیشد و همیشه لبخند پلید و رو لبهات میدیدم. البته میشنیدم و ارزوی همیشگیتو به زبون میوردی که ای ...... تا همیشه دوستت...
-
شعر تولد
چهارشنبه 8 تیرماه سال 1390 08:24
سلام خانم گل تولدت مبارک. امیدوارم هزار ساله بشی و بازم بیام اینجا بهت تبریک بگم. (جیغ و کف و هوراااا) امروز اومدم به مناسبت تولد تو یه سری به خونه مجردیم زدم. یادش بخیر. نوشته های قبلی رو خوندمو ... . بگذریم. امیدوارم سال آینده تو هم خونه بخت باشی و تولدتو با همخونه ابدیت جشن بگیری. به امید شنیدن خبر خوش...
-
روز زن
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 09:32
سلام عزیز سالهای تنهائیم ببخش که دیر اومدم. با اینحال اومدم بگم که: ؛روزت مبارک؛(روز زن) امیدوارم هرچی زودتر (یکی دو سال دیگه) تبریک روز مادر رو واست بفرستم. همه بدونند که ما هنوز خونه مجازیمونو حفظ کردیم و حالا حالاها تصمیم نداریم بفروشیمش. ======================================================== سلام عزیزم.حالت...
-
تولد....
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 09:53
تولدتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت مبارکککککککککککککککککککککککککککک اقای خونه.ایشالا که صد ساله بشی. اینجا نمیتونم ابراز احساس کنم. بیادتم پلید دلمممممممممممممممممممممم!!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1390 18:15
سلام عزیزم. خوبی؟ چقدر خونمون گرد و خاک گرفته. چقدر دلامون تنگ همدیگه شده(جرات داری بگو نه) چقدر خونمون زشت و سرد و بی روح شده. امروز تو دانشگاه رفتم جایی که اخرین دفعه بهم زنگ زده بودی و کلی یادت کردم کلی قربون صدقت(........) رفتم. با اینکه خیلی بیشعوری عزیزم ولی بازم دوصط دالم ایشالا که با همسری خوش باشید...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 آذرماه سال 1389 13:02
سلام عزیزم. خوبی؟ حس میکنم فاصله ها بینمون خیلی زیاد شده و این فاصله ها منو ازار میده. خیلی وقتها که دلتنگت میشم تو خیالم با هات حرف میزنم همش تکه کلاماتو به خودم میگم(بمیری با این زبونت٬بلای جون و...) ولی چه فایده؟ یادش بخیر چه روزایی داشتیم.حتی کوچکترین اتفاق تو زندگیمو سریع بهت میگفتم اما الان حتی جرات ندارم حالی...
-
یه روز خوب.....
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 08:51
دیروز بعد ازمدتهابا عزیزم حرف زدم. خدا رو شکر حالش خوب بود. گلم حسابی درگیر زندگی جدیدش شده. امیدوارم هر چه زودتر مشکلاتش تموم بشه و بتونه با آرامش به زندگی جدیدش ادامه بده. ببخش عزیزم. دیروز یکم حالم گرفته بود. حسابی خسته شده بودم از .... گلم یه حرفی زد که حسابی بهش خندیدم . بهم میگه چرا شیرینی نمیدی؟ میگم چرا؟!!!!...
-
اولین جر و بحث
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 17:43
امروز اولین جر و بحث زندگی مشترکم رو تجربه کردم. با حالت قهر از خونه رفتم سر کار. بعداز ظهر توی محل کارم افسرده و دپرس نشسته بودم و به کاخ فرو ریخته آرزوهام فکر می کردم که خانمی اس ام اس داد.خیلی خوشحال شدم. فوری باهاش تماس گرفتم و به یاد گذشته با هم کمی گپ زدیم. بعد هم تصمیم گرفتم برای تغییر روحیه بیام یه سری به...
-
به یاد گذشته
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 10:17
سلام خانم خونه خیلی دلم تنگت شده عزیزم.امروز بعد از مدتها فرصتی دست داد تا بیام اینجا.خونمونو خیلی دوست دارم. یادآور خاطرات خوبیه. میدونی، حالا که دارم به گذشته فکر می کنم میبینم که خیلی عوض شدم. من دیگه اون پسر مجرد ۶ ماه پیش نیستم.الان خیلی بار مسئولیتم سنگین شده. زندگی متاهلی خیلی حاشیه داره. خیلی باید با دقت و...
-
ماه رمضون.......
شنبه 16 مردادماه سال 1389 11:04
سلام به عشق همیشگیم. امیدوارم زندگی جدیدت و با خوبی و خوشی شروع کرده باشی و تا همیشه در کنار هم خوشبخت بشین. ماه رمضون داره میاد. وقتی به خاطرات پارسال فکر میکنم دلم تنگ میشه. خاطرات سحر و افطاری که فقط خودم و خودت میدونیم. یادته عشق قشنگم.............؟؟؟
-
تولدت مبارک
یکشنبه 13 تیرماه سال 1389 10:11
عزیزم ببخش که کمی دیر شده ولی بدون که به یادتم: تولدت مبارک خانمی
-
دل آشوب
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 09:06
تو دلم آشوب بود. حس کردم قراره یه خبرایی بشه.حدسم درست بود.قبل از اینکه بپرسم خودش همه چیز و گفت. دروغ چرا؟ خیلی ناراحت شدم. باورم نمیشه هر روز دارم ازش دورتر میشم.... مبارک عزیزم....
-
حقمه!
یکشنبه 30 خردادماه سال 1389 09:03
بی مقدمه و با طعنه میگه: منم خوبم از احوالپرسیهای شما . میگم: گوشیم ویروسی شده.خودمم قاطی کردم. درگیر خرید واسه مراسمم هستم.دیگه دارم کم میارم.اصلاْ من زن نمی خوام میگه : حقته.باید بکشی. میگم: چرا؟! میگه: همیشه تو نامهربون بودی حالا یه بارم من نامهربون میشم. میگم: عاشق همین ناز کردناتم.بمیری عزیزم.دوست دارم بلای...
-
فقط به خاطر تو
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 13:12
بعد از مدتها بالاخره تونستم با آقای خونه حرف بزنم.خیلی دلتنگه خودش و صدای قشنگش شده بودم. به یاده قدیم کلی حرف زدیم و خندیدیم .میگفت وقتی میام تو خونمون دلم میگیره. منم بخاطر اینکه دل عزیزم نگیره قالب و عوض کردم. امیدوارم خوشش بیاد. خوشحالم از اینکه همیشه به یادمه و به اندازه قبل دوستم داره. منم خیلی دوستش دارم. و...
-
کجایی عشق من
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 19:02
دلم خیلی گرفته. آقای خونه الان داره بهترین دوران زندگیش و سپری میکنه و من بدترین روزای زندگیم و میگذرونم. هر چقدر سعی میکنم منطقی باشم نمیتونم.هر چقدر به دلم میگم اون دیگه مال تو نیست باورش نمیشه.اصلا تمرکز واسه درس خوندن ندارم.شبها موقع خاب تا چشمام خیس نشه اروم نمیگیرم.الهی بمیرم واسه خودم چی بودم چی شدم. از خودم...
-
دلتنگتم
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 09:24
خانمی دلم تنگت شده ...
-
قانون جدید
دوشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1389 09:12
سلام پس از اینکه دل خانمی رو به دست آوردم و اونم با لبخند شیرینش جوابمو داد یه نفس راحتی کشیدم. الان چند روزه که خانمی رفته سفر تا یه کم حال و هواش عوض بشه.منم که این روزا بد جور درگیر امورات زندگی جدیدم هستم. با اینحال هر موقع بتونم به خونمون سر می زنم و به یاد گذشته آپ می کنم. خانمی یه قانون وضع کرده که بر اساس اون...
-
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد...
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 10:35
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد... از صبح تا حالا صد بار این جمله رو شنیدم. هر روز صبح با یه تک زنگ از حال همدیگه با خبر می شدیم. ولی امروز هر کدام از شماره هاشو می گیرم ، این جمله رو می شنوم. شماها که شاهدید، ما از اول توافق کرده بودیم و می دونستیم که ته این راه جدائیه. تازه من خیلی سعی کردم آروم آروم بهش بگم که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 16:47
با همدیگه قدم تو راهی گذاشتیم که آخرش معلوم نبود. دست تو دست همدیگه دادیم و از هیچی نترسیدیم. بودنش بهم ارامش میداد.توی راه همه جوره هوام و داشت. همه راه به خنده و شادی گذشت. اونقدر بهم خوش گذشت که نفهمیدم کی به اخر رسیدیم. آخر راه واسه من خیلی تاریک بود.دستش و از تو دستم کشید. قرار شدبره و اگه به روشنایی رسید برگرده...
-
نامهربونی......
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 09:56
سلام به همگی. خوب هستین؟ من یه مدت تو خونه نبودم ببین چی شده؟! از همگی معذرت میخام که این مدت کم رنگ شدیم. تا مجردین راحتین! نمیدونم چرا یه مدتیه آقای خونه نامهربون و کم توجه شده.سرش شلوغه؟ حوصله نداره؟ زیر سرش بلند شده؟!(وای خدا نکنه).دیروز مثلا باهاش قهر بودم. اینقدر بی توجهی کرد که خودم بهش گفتم زود بیا من و با...
-
پوزش و عذر خواهی
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1388 09:34
سلام به همه دوستان عزیز. بی مقدمه میرم سر اصل مطلب: من که همیشه در طول سال سرم شلوغ بود ، ولی خانم خونه که اوقات فراغت بیشتری داشت به این خونه رسیدگی می کرد . گاهی آپ می کرد، قالب عوض می کرد و به بازدید مهمونای عزیزمون می رفت.اما از وقتی که شاغل شده ظاهراْ وقت فراغتش از منم کمتر شده. به خدا شاید باور نکنید ولی ما...
-
مشغله......
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 22:15
سلام. خوبین. از همتون معذرت میخام. این چند وقت به دلایل خاصی من و اقای خونه خیلی گرفتار شدیم. اونقدر گرفتار شدیم که حتی فرصت اس هم نداریم. نمیدونید چقدر دلم برای شنیدن صداش تنگ شده دوستت دارم مهربونم. بدون که همیشه به یادتم عزیزم
-
خونه صورتی
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 17:51
امروز ۴/۱۱/۸۸ در پی یک اقدام غافلگیر کننده امروز خانم خونه قالب خونمونو عوض کرد. بعدم بهم خبر داد که یه سری به خونه بزنم. وقتی کلید انداختم و درو باز کردم ، رنگ صورتی خوشگلی چشمو زد. دوباره خانمی با شیطنت خاص خودش منو سورپرایز کرد. بعد از اینکه مدتی محو تماشای خونمون شدم تصمیم گرفتم جو گرفتگیمو بروز بدم و در نتیجه این...
-
تقدیر و تشکر
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 09:53
امروز 22/10/88 این گلهای زیبا به خاطر همه خوبیها و محبتهای بی دریغ همراه با عشق تقدیم به عزیزم، خانم خونه. دوستت دارم عزیز مهربونم ...
-
سر درد آقای خونه.........
شنبه 19 دیماه سال 1388 15:57
امروز از صبح تا حالا آقای خونه سرش درد میکنه . بمیرم برات نفسم. دل تو دلم نیست کاش زودتر حالش خوب بشه . اصلا تمرکز واسه درس خوندن ندارم. دردت به جونم عزیزم . زودتر خوب شو. طاقت ندارم عشقم درد بکشه.
-
من برگشتم
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 10:00
امروز۱۴/۱۰/۸۸ بالاخره بعد از مدتها دوری از خونمون ،امروز موفق شدم برگردم. مدتی بود که رفته بودم ماموریت کاری و بعدم که مشکلات زندگی و از این جور حرفا.... می بینم که خانم خونه این مدت خیلی فعال بوده و چند تا دوست جدیدم به جمعمون اضافه شدند. خداییش من حال می کنم از اینکه دوستای خوبی پیدا کردیم. دیروز خانمی از کار زیاد...