امروز پنج شنبه14/8/88
امروز اقای خونه در نبود من حسابی کمبود خابش و جبران کرده بود. عصر وقتی زنگ زد واسه اینکه خودش و بیشتر تو دلم جا کنه گفت:نهار نخوردم و منتظر موندم تا شما بیای با هم بخوریم.
منظورش این بود که: آخی در نبودت حسابی خابیدم چون میدونستم اگه بیای نمیزاری بخابم الانم خیلی گرسنمه نهارو بیار بخوریم. من عاشق غیر مستقیم حرف زدنشم. در عین غیر مستقیم بودن مستقیم منظورش و میرسونه.
امروز اقای خونه نقش خودش و پر رنگتر کرد و بخاطر جا گذاشتن کیف پولم کلی سرزنشتم! کرد. قراره من و تو خونه زندانی کنه و بعدشم کلیدو قورت بده تا مبادا من کلید و گم کنم!!