من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

من با اون

من با اون کلبه ای ساختم برای زندگی مجازی

شروع روزای قشنگ...

 امروز چهارشنبه ۴/۹/۸۸

خدا رو شکر مشکلم حل شد. خوشحالم از اینکه روزای خوب و شیرین داره  شروع میشه. اقای خونه ببخش که این مدت نتونستم همسر خوبی برات باشم و غم و غصه هام و دایورت کرده بودم رو دلت و ممنون از اینکه تو این شرایط تنهام نزاشتی و خالصانه برام دعا کردی. 

 

خدایا شکرت بخاطر خوبی و مهربونیت و داشتن شوهر خوبی چون.... 

 

آقای خونه   

 

میگن: دلتنگی قشنگترین هدیه عشقه. حالا من چیکار کنم با این هدیه قشنگت؟؟  

 

دلتنگتم عزیزم....... 

خدایا خیلی مخلصتم

امروز سه شنبه ۳/۹/۸۸  

 

خدا جون مخلصتم.می دونستم بنده هاتو تنها نمیذاری... 

یه خبر فوق العاده خوب:خانمی مشکلش حل شد. میدونستم با این همه توکل به خدا و دعا و نذر و نیاز ،‌بالاخره نتیجه خوبی میگیریم. 

اینقد خوشحالم که بغض راه گلومو بسته.خدایا شکرت. خدا جون خیلی مهربونی.خدایا شکرت... خدایا شکرت... خدایا شکرت....

التماس دعا

امروز دوشنبه ۲/۹/۸۸ 

بالاخره امروز با کلی قسم و التماس تونستم خانمی رو راضی کنم که در مورد مشکلش حرف بزنه.اینطور که من متوجه شدم همچین مشکل بزرگی هم نیست. فقط خانمی خیلی حساس شده و داره از کاه کوه میسازه. طی این مدت درباره مشکلش با هیچکس حرفی نزده بود. حتی با خونوادش.با اینحال سعی کردم دلداریش بدم و با حرفام کمی آرومش کردم. بهش گفتم کمی قرآن بخونه تا دلش آروم بشه. گفتم با توکل به خدا میشه کوه رو جابجا کرد چه برسه به این مشکل کوچیک.ازش قول گرفتم که بره به جنگ مشکلش و اونم با تردید قبول کرد. 

از خدا می خوام  هر چی زودتر مشکل خانمی رو حل کنه تا دوباره خونمون گرم بشه.  

شما هم واسش دعا کنید.

روزای کوتاه

امروز یکشنبه ۱/۹/۸۸

از یک هفته پیش تا حالا نتونستم دو کلمه درست و حسابی با خانمی حرف بزنم یا حتی اس ام اس برای همدیگه بفرستیم.نه اینکه من کارم زیاد باشه. این خانمیه که رفته تو حس و با این کارش هم من و هم خودشو افسرده کرده. عجب روزای تلخیه.

یادش بخیر اون روزا و شبایی که صدای خنده هامون گوش فلکو کر می کرد.اصلاً یه جورایی این خونه واسمون شگون نداشت.اینجا شده عزاخونه.

امروز اومدم اینجا تا به خانمی بگم: عزیزم سعی کن زودتر حالت خوب بشه. فرصتها داره از دست میره. نمی خوام با این حس و حال تلخ ....خانمی یه جورایی باید قدر این روزای کوتاهو بیشتر بدونیم. میترسم این افسردگی مقدمه ای بشه واسه ... بگذریم.

به امید روزی که اینجا دوباره واسمون بشه همون خونه بختی که با شادی و نشاط بنا کردیم.

روزای افسردگی

امروز سه شنبه ۲۶/۸/۸۸  

چند روزه که حال خوشی ندارم. یعنی یه جورایی دپرسم. 

دیدم از خانمی خبری نیست. گفتم چون امتحان داره زیاد مزاحمش نشم.ولی دیروز یه تماس کوچولو گرفتم که حالشو بپرسم. حال اون بدتر از من بود.خیلی دلش گرفته بود و دپرس بود. 

با اینکه خودم حال و روز خوبی نداشتم ولی ظاهرمو حفظ کردم و یه کم دلداریش دادم . 

خلاضه اینکه این روزا هر دوتامون افسرده ایم و به قول معروف دل و دماغ ندریم....